روزی یک سنگ بر پیشانی ِ سنگی ِ کوه خورد.
کوه خندید و سنگ شکست.
یک روز کوه می شکند، خواهی دید...
نادرابراهیمی-خالق «باردیگرشهری که دوست می داشتم»