او همین جاست، همراه تو و تو از حقیقت می گریزی زیرا خودت در میانی...
آرام و ساکت بمانید... بیهوده نچرخید،بمانید، خیره به خورشید نگاه کنید. نه به شرق، نه به غرب، نه شمال و جنوب. اکنون او همین جاست...
وَلِلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ
چیزی گم نشده که پیدایش کنید. پس چون گمراهان به دنبال پیدای پیدا نگردید.
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ
گرمایش را حس کنید، نورش را جذب کنید، از روشناییش بهره مند شوید، صدایش را بشنوید...
اللّه نور السموت و الارض
برخی چیزها در این دنیا واقعا شنیدنی و دیدنی ست، بطوریکه ندیدن و نشنیدن آنها شاید خسران باشد!
سال گذشته (۱۳۸۸) مصاحبه ای با خانم فاطمه امیرانی ، همسر شهید حمید باکری انجام شد.
فیلم زیر قسمتی از گفته های بسیار شنیدنی خانم امیرانی در مورد زندگی ایشان با شهید باکری ست. توصیه می کنم حتما ببینید و بشنوید.
..
..
تا حمید از خونه بیرون می رفت من اصلا تحمل اون خونه رو نداشتم...
منم معمولا می رفتم خوابگاه پیش دخترها یا خواهر حمید یا خونه مادرم...
حمید وقتی بعد از مدتی از کردستان بر می گشت خب نمی دونست من کجام...
بعد همه جا زنگ می زد دنبال من... میگفتن باز حمید فاطمه رو گم کرده... بعد یه انتقام خوبی ازم گرفت!
اون منو زود پیدا میکرد در عرض دو سه ساعت...ولی من ۲۵ ساله که ...
/embed>/embed>>/>/embed>>/>>/>>/>/embed>>/>>/>>/>>/>>/>>/>>/>
');" style="DISPLAY: none">
در سپتامبر سال 2000 تعداد 147نفر از سران کشورها، که متشکل از 191 ملت بود، "اعلامیه هزاره" را اتخاذ کردند. این اعلامیه که سند قابل ملاحظه ای می باشد، در نتیجه یک سلسله همایش های بین المللی و ملاقات های سران که از سال 1990 آغاز شد بوجود آمد و دامنه وسیع و بی سابقه ای از تعهدات و برنامه ریزی فعالیتها را در میان جوامع بین المللی شامل میشود. این اعلامیه مسائل مربوط به صلح، امنیت، توسعه، محیط زیست، حقوق بشر و حکومت را پوشش میدهد. در این اعلامیه اهداف توسعه که بطور دوجانبه تقویت و مددکاری میشوند به صورت دستورالعملی جهانی عرضه میگردد. با اتخاذ این اعلامیه و متعهد شدن به آن رهبران جهان با هشت آرمان از "اهداف توسعه هزاره" که محدود به زمان و قابل سنجش میباشند موافقت کردند. این آرمانها که برای مبارزه با فقر، گرسنگی، بیماری، بیسوادی، پس رفت محیط زیست و تبعیض بر علیه زنان میباشد عبارتند از:
۱- ریشه کن ساختن فقر شدید و گرسنگی
۲- ترویج و تبلیغ برابری جنسی و توانمندسازی زنان
۳- کاهش مرگ و میر کودکان
۴- بهبود وضعیت بهداشت مادران
۵- مبارزه با ایدز، مالاریا و سایر بیماریها
۶- تضمین پایداری محیط زیست
۷- ایجاد مشارکت جهانی برای توسعه و پیشرفت
این آهنگ از انیگما ( Enigma ) رو خیلی دوست دارم چون نمادی از گفتمان و خواست مشترک همه انسانهاست!
At the beginning, we all had the same parents
در آغاز ما همه یک پدر و مادر داشتیم
That's where we're descending from
این جایگاهی ست که از آن نزول کرده ایم
I don't , I don't understand why so much hate
من نمی فهمم چرا اینقدر نفرت
Between races and religions
بین نژادها و باورهاست
It's mad, insane
این دیوانگی ست، غیرعاقلانه ست
I don't understand why it has to be like that?
من نمی فهمم چرا باید اینگونه باشد؟
incredible experience
تجربه ای باور نکردنی
We all had the same parents
ما همه از یک پدر و مادر بودیم
Many million years ago
میلیونها سال پیش
Why can't we live in freedom
چرا نمی توانیم در آزادی زندگی کنیم
Without hunger, with no war
بدون گرسنگی، بدون جنگ!
پی نوشت: سی ام شهریورماه سال ۱۳۷۷ روزی بود که سخنرانی سید محمد خاتمی، رئیس جمهوری محبوب ایران، در نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد نگاه جهانیان را به سوی ایران متوجه ساخت. آنگاه که این جملات را بر زبان آورد: "به نام جمهوری اسلامی ایران پیشنهاد می کنم که به عنوان گام اوّل، سال ۲۰۰۱، از سوی سازمان ملل سال گفت وگوی تمدّن ها نامیده شود، با این امید که با این گفتگو، نخستین گام های ضروری برای تحقّق عدالت و آزادی جهانی برداشته بشود" و این پیشنهاد با اکثریت آراء مورد تصویب قرار گرفت .
گفتوگوی تمدنها نظریهای است در روابط بینالملل. این نظریه در فرم کنونی اولینبار توسط محمد خاتمی مطرح شد. او در اصل ایدهٔ گفتوگو میان تمدنها را به عنوان واکنشی به نظریهٔ جنگ تمدنهای ساموئل هانتینگتون مطرح ساخت.
عبارت گفتگوی تمدنها بعد از اینکه سازمان ملل متحد در بیانیهای سال ۲۰۰۱ را «سال گفتگوی تمدنها» نام نهاد مشهور شد.
توی فرودگاه مهرآباد مردم دور و برش جمع شده بودن و استاد استاد می کردن... برای مراسم ختم مرحومه مادرش می رفت به مشهد. ولی همچنان با گشاده رویی و تبسم با مردم برخورد میکرد. باهاش هی عکس مینداختن و امضا می گرفتن...
و این جمله ی دوست داشتنی که استاد همیشه تکرار می کنه:
عشقت رسد به فریاد
۱۳۸۶/۵/۲۶